مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

فصل ۵۶

آنچه انسان را ناپاک می‌کند

آنچه انسان را ناپاک می‌کند

پِسَح سال ۳۲ میلادی نزدیک بود و عیسی در ناحیهٔ جلیل به مردم آموزش می‌داد.‏ احتمالاً پس از آن،‏ عازم اورشلیم شد تا مطابق با شریعت در عید پِسَح شرکت کند.‏ اما عیسی محتاط بود؛‏ زیرا یهودیان قصد کشتنش را داشتند.‏ (‏یوحنا ۷:‏۱‏)‏ پس از این عید،‏ او به جلیل بازگشت.‏

عیسی احتمالاً در شهر کَفَرناحوم بود که فَریسیان و علمای دین نزدش آمدند.‏ آنان از اورشلیم به آنجا آمده بودند.‏ چرا چنین سفری کردند؟‏ آن رهبران مذهبی در پی دلایلی بودند که عیسی را به تخطّی از امور مذهبی متهم کنند.‏ از این رو،‏ از او پرسیدند:‏ «چرا شاگردان تو سنّت گذشتگان را زیر پا می‌گذارند؟‏ مثلاً،‏ پیش از خوردن غذا دست‌هایشان را آب نمی‌کشند!‏» (‏مَتّی ۱۵:‏۲‏)‏ خدا هیچ گاه از قوم خود نخواسته بود که این سنّت را حفظ کنند و «دست‌هایشان را تا آرنج» بشویند.‏ (‏مَرقُس ۷:‏۳‏)‏ اما فَریسیان عمل نکردن به این رسم را خطایی جدّی می‌دیدند.‏

عیسی بجای این که مستقیماً به اتهام آن رهبران مذهبی پاسخ دهد،‏ به آنان خاطر نشان کرد که خود قانون خدا را از روی عمد نادیده می‌گیرند.‏ او از آنان پرسید:‏ «چرا خود شما حکم خدا را به خاطر سنّت‌هایتان زیر پا می‌گذارید؟‏ مثلاً،‏ خدا گفته است:‏ ‹به پدر و مادر خود حرمت گذار› و ‹کسی که در مورد پدر و مادر خود سخنان زشت بگوید،‏ باید کشته شود.‏› اما،‏ شما می‌گویید:‏ ‹اگر کسی به پدر یا مادرش بگوید:‏ «هر آنچه دارم که می‌توانستم با آن به تو کمک کنم،‏ هدیه‌ای است وقف‌شده به خدا،‏» دیگر به هیچ وجه موظف نیست به پدرش حرمت گذارد.‏›»—‏مَتّی ۱۵:‏۳-‏۶؛‏ خروج ۲۰:‏۱۲؛‏ ۲۱:‏۱۷‏.‏

فَریسیان ادعا می‌کردند که پول،‏ دارایی یا هر آنچه به خدا وقف شده باشد،‏ از آنِ معبد است و نمی‌توان آن را برای مقصودی دیگر استفاده کرد.‏ اما در واقع آن هدیه هنوز در دست شخص بود.‏ برای نمونه،‏ پسری ممکن بود بگوید که دارایی‌اش «قربان،‏» یعنی هدیهٔ وقف‌شده به خدا یا به معبد است؛‏ گویی که حال در درجهٔ اول معبد بر دارایی او حق دارد.‏ در واقع،‏ آن دارایی هنوز در اختیار آن پسر بود و می‌توانست از آن استفاده کند.‏ اما او ادعا می‌کرد که نمی‌تواند برای کمک به والدین سالمند و محتاج خود آن را مورد استفاده قرار دهد.‏ به این شکل از مسئولیت خود در قبال آنان شانه خالی می‌کرد.‏—‏مَرقُس ۷:‏۱۱‏.‏

عیسی از این که رهبران مذهبی یهود،‏ قانون خدا را تحریف می‌کردند،‏ به حق خشمگین شد و گفت:‏ «شما کلام خدا را به خاطر سنّت‌هایتان بی‌اعتبار کرده‌اید.‏ ای ریاکاران،‏ اِشَعْیا در مورد شما خوب پیشگویی کرد که گفت:‏ ‹این مردم با لب‌هایشان به من حرمت می‌گذارند،‏ اما دل‌هایشان از من بسیار دور است.‏ مرا پرستش می‌کنند،‏ اما پرستش آنان بیهوده است؛‏ زیرا احکام بشری را به عنوان تعالیم الٰهی آموزش می‌دهند.‏›» فَریسیان در برابر انتقاد شدید عیسی جوابی نداشتند.‏ پس،‏ عیسی از جمعیت خواست که نزدیک بیایند و گفت:‏ «گوش دهید و درک کنید که چه می‌گویم،‏ آنچه به دهان وارد می‌شود انسان را نجس نمی‌کند،‏ بلکه آنچه از دهان خارج می‌شود او را نجس می‌کند.‏»—‏مَتّی ۱۵:‏۶-‏۱۱؛‏ اِشَعْیا ۲۹:‏۱۳‏.‏

پس از چندی،‏ عیسی با شاگردانش به خانه‌ای رفت و آنان از او پرسیدند:‏ «آیا می‌دانی که سخنان تو فَریسیان را آزرد؟‏» عیسی پاسخ داد:‏ «هر گیاهی که پدر آسمانی من نکاشته باشد،‏ ریشه‌کن خواهد شد.‏ آنان را به حال خود بگذارید.‏ آنان راهنمایانی کور هستند.‏ اگر کوری راهنمای کوری دیگر شود،‏ هر دو در چاه خواهند افتاد.‏»—‏مَتّی ۱۵:‏۱۲-‏۱۴‏.‏

پِطرُس می‌خواست عیسی منظور خود را در مورد آنچه شخص را نجس و ناپاک می‌سازد،‏ برای او و سایر شاگردان توضیح دهد.‏ ظاهراً عیسی از پرسش پِطرُس متعجب شد و چنین پاسخ داد:‏ «آیا نمی‌دانید که هر چه وارد دهان شود،‏ به معده می‌رود و پس از آن دفع می‌شود؟‏ اما،‏ آنچه از دهان خارج می‌شود،‏ از دل برمی‌خیزد و این‌هاست که انسان را نجس می‌کند.‏ برای مثال،‏ از دل،‏ افکار شریرانه،‏ قتل،‏ زنا،‏ اعمال نامشروع جنسی،‏ دزدی،‏ شهادت دروغ و کفرگویی برمی‌خیزد.‏ این‌هاست که انسان را نجس می‌کند،‏ نه غذا خوردن با دست‌های آب نکشیده.‏»—‏مَتّی ۱۵:‏۱۷-‏۲۰‏.‏

عیسی نظافت و پاکیزگی را رد نمی‌کرد و مخالف آن نبود که شخص پیش از آماده کردن خوراک یا صرف غذا،‏ دست‌هایش را بشوید.‏ در واقع او ریاکاری رهبران مذهبی را محکوم می‌کرد که می‌خواستند قوانین عادلانهٔ خدا را کنار گذارند و رسوم بشری را حفظ کنند.‏ آری،‏ آنچه شخص را نجس و ناپاک می‌سازد،‏ اعمال شریرانه‌ای است که از دل سرچشمه می‌گیرد.‏