مراجعه به متن

گفتگو با دیگران

چرا خدا اجازه داده رنج و مصیبت وجود داشته باشد؟‏

چرا خدا اجازه داده رنج و مصیبت وجود داشته باشد؟‏

در اینجا به گفتگویی معمول می‌پردازیم که ممکن است یکی از شاهدان یَهُوَه در موعظه داشته باشد.‏ فرض کنید نام آن شاهد یَهُوَه،‏ میشل و نام مخاطب او لیلاست.‏

خدا چه احساسی به درد و رنج‌های ما دارد؟‏

میشل:‏ سلام لیلا،‏ خوشحالم می‌بینمتون.‏

لیلا:‏ سلام،‏ منم همین طور.‏

میشل:‏ اگر یادتان باشد،‏ دفعهٔ پیش که اینجا بودم،‏ در مورد این صحبت کردیم که خدا چه احساسی دارد،‏ وقتی ما درد و سختی می‌کشیم.‏ شما گفتید مدتیه به این موضوع بیشتر فکر می‌کنید،‏ به خصوص از موقعی که مادرتان تصادف کرده.‏ حالشان چطوره؟‏

لیلا:‏ اغلب تعریفی ندارد،‏ اما امروز کمی بهتره.‏

میشل:‏ چه خوب.‏ می‌دانم این جور مواقع سخته آدم مثبت باشد.‏

لیلا:‏ بله واقعاً.‏ گاهی با خودم فکر می‌کنم تا کی باید این وضعیت را تحمّل کند.‏

میشل:‏ خُب طبیعیه.‏ اگر یادتان باشد دفعهٔ پیش آخر سر یک سؤال مطرح کردم،‏ این که ‹چرا خدا اجازه داده درد و سختی وجود داشته باشد،‏ در حالی که قدرت پایان دادن به آن را دارد؟‏›‏

لیلا:‏ بله،‏ یادمه.‏

میشل:‏ پیش از این که جواب کتاب مقدّس را نشان بدم،‏ می‌خواستم مختصر به صحبت‌های دفعهٔ پیش اشاره کنم.‏

لیلا:‏ بفرمایید.‏

میشل:‏ اول دیدیم که کتاب مقدّس می‌گوید این سؤال که ‹چرا خدا اجازهٔ درد و مصیبت را داده› بجاست،‏ و حتی پیامبر خدا،‏ مردی درستکار و وفادار هم این سؤال را از خدا کرده.‏ اما خدا نه او را برای این سؤالش سرزنش کرد و نه به او گفت که این نشانهٔ ضعف ایمانه و باید ایمانش را به او قوی کند.‏

لیلا:‏ بله،‏ این برام خیلی جالب بود.‏

میشل:‏ همین طور دیدیم که یَهُوَه خدا اصلاً نمی‌خواهد ما رنج و سختی بکشیم.‏ مثلاً،‏ کتاب مقدّس گفته وقتی قومش سختی می‌کشیدند ‹او هم رنج می‌کشید.‏›‏ * این دلگرم‌کننده نیست که وقتی ما رنج می‌کشیم خدا همدرد ماست؟‏

لیلا:‏ بله،‏ چرا دلگرم‌کننده‌اس.‏

میشل:‏ آخر هم راجع به این صحبت کردیم که با توجه به قدرت آفریدگار شکی نیست هر زمان که بخواهد می‌تواند به سختی‌های ما پایان بدهد.‏

لیلا:‏ سؤال من اینه.‏ خدا که قدرت دارد به همهٔ بدی‌ها و سختی‌ها پایان دهد،‏ پس چرا کاری نمی‌کند؟‏

چه کسی حقیقت را گفت؟‏

میشل:‏ جواب این سؤال در کتاب پیدایش،‏ اولین کتابِ کتاب مقدّسه.‏ آیا با گزارش آدم و حوّا و میوهٔ ممنوعه آشنا هستید؟‏

لیلا:‏ بله،‏ در مدرسه یک چیزهایی یاد گرفته‌ام.‏ خدا گفت آدم و حوّا از میوهٔ یک درخت نباید بخورند،‏ اما آن‌ها خوردند.‏

میشل:‏ درسته.‏ بیایید در این گزارش بیشتر به نکاتی مربوط به دلیل گناه آدم و حوّا تمرکز کنیم.‏ راستش این نکات،‏ با دلیل سختی و مصیبت‌های امروز ما،‏ ارتباط نزدیک دارد.‏ می‌شه لطفاً از کتاب پیدایش،‏ باب ۳ آیات ۱ تا ۵ را بخوانید؟‏

لیلا:‏ بله.‏ «اما مار از همهٔ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود،‏ زیرکتر بود.‏ او به زن گفت:‏ ‹آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟‏› زن به مار گفت:‏ ‹از میوهٔ درختان باغ می‌خوریم،‏ اما خدا گفته است،‏ ”‏از میوهٔ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید،‏ مبادا بمیرید.‏“‏› مار به زن گفت:‏ ‹به‌یقین نخواهید مرد.‏ بلکه خدا می‌داند روزی که از آن بخورید،‏ چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسندهٔ نیک و بد خواهید بود.‏›»‏

میشل:‏ ممنون،‏ می‌خواهیم این آیات را دقیق‌تر بررسی کنیم.‏ اول،‏ گفته شده یک مار با حوّا صحبت کرد.‏ در قسمت دیگری از کتاب مقدّس به‌روشنی آمده که این شیطان بود که از طریق مار با حوّا صحبت کرد.‏ * شیطان از حوّا در مورد فرمانی که خدا داده بود سؤال کرد.‏ توجه کردید که خدا گفته بود اگر آدم و حوّا به فرمان او عمل نکنند و از میوهٔ آن درخت بخورند چه عاقبتی برایشان خواهد داشت؟‏

لیلا:‏ می‌مردند.‏

میشل:‏ همینطوره.‏ اما درست بعد از این شیطان یک تهمت بزرگ به خدا نسبت داد.‏ چی گفته؟‏ می‌گوید:‏ «به‌یقین نخواهید مرد.‏» در واقع شیطان می‌گوید خدا به آدم و حوّا دروغ گفته.‏

لیلا:‏ تا حالا به این قسمت این داستان توجه نکرده بودم.‏

میشل:‏ شیطان با این کار خدا را دروغگو معرفی کرد.‏ او موضوعی را مطرح کرد که حل و فصل آن نیاز به زمان داشت.‏ می‌دانید چرا نیاز به زمان داشت؟‏

لیلا:‏ راستش نه واقعاً.‏

میشل:‏ خُب،‏ شاید مثالی این نکته را روشن کند.‏ فکر کنید یک روز من ادعا کنم،‏ من از شما قوی‌ترم.‏ چطور می‌توانید ثابت کنید که ادعایم درست نیست؟‏

لیلا:‏ قدرت جسمانی را به شیوه‌های مختلف می‌شود سنجید.‏

میشل:‏ بله،‏ همینطوره.‏ شاید مثلاً یک وزنهٔ سنگین را بگذاریم و ببینیم کدام یک از ما می‌تواند آن را بلند کند.‏ راستش تعیین این که چه کسی قوی‌تره،‏ آسانه.‏

لیلا:‏ منظورتان را می‌فهمم.‏

میشل:‏ حالا اگر به جای ادعای قوی‌تر بودن،‏ ادعا کنم که صادق‌تر از شما هستم.‏ چطور؟‏ ثابت کردن این چندان آسان نیست.‏ نه؟‏

لیلا:‏ بله،‏ قاعدتاً.‏

میشل:‏ صداقت مثل زور بازو نیست که بتوان به راحتی آن را سنجید.‏

لیلا:‏ درسته.‏

میشل:‏ تنها زمان می‌تواند چنین ادعایی را ثابت کند.‏ باید زمانی بگذرد و دیگران با توجه به رفتار و کارهای هر دوی ما می‌توانند بگویند کدام یک از ما صادقتره.‏

لیلا:‏ درسته.‏

میشل:‏ حالا دوباره به گزارش پیدایش نگاه کنیم.‏ آیا شیطان ادعا کرده قوی‌تر از خداست؟‏

لیلا:‏ نه.‏

میشل:‏ اگر این طور بود خدا خیلی سریع آن را ثابت می‌کرد.‏ شیطان ادعا کرد که از خدا صادقتر است.‏ در واقع به حوّا گفت:‏ ‹خدا دروغ گفته و من حقیقت را می‌گویم.‏›‏

لیلا:‏ متوجه‌ام.‏

میشل:‏ خدا با حکمت و بصیرتی که دارد می‌دانست بهترین راه حل و فصل این ادعا این است که اجازه دهد زمان آن را ثابت کند.‏ در نهایت به‌روشنی ثابت خواهد شد که چه کسی دروغ می‌گوید و چه کسی حقیقت را می‌گوید.‏

مطرح شدن موضوعی مهم

لیلا:‏ خُب مگر با مردن حوّا ثابت نشد که خدا حقیقت را می‌گفت؟‏

میشل:‏ از جنبه‌ای همینطوره.‏ اما ادعای شیطان چیز دیگری بود.‏ دوباره آیهٔ ۵ نگاه کنید.‏ ببینید شیطان چه چیز دیگری به حوّا گفت؟‏

لیلا:‏ گفت اگر از میوهٔ آن درخت بخورند چشمانشان باز خواهد شد.‏

میشل:‏ بله،‏ و این که مثل خدا «شناسندهٔ نیک و بد» خواهند بود.‏ پس شیطان ادعا کرد که خدا چیزی خوب را از آنان دریغ کرده.‏

لیلا:‏ پس این طور.‏

میشل:‏ و این ادعای بزرگیه.‏

لیلا:‏ منظورتان چیه؟‏

میشل:‏ شیطان به این شکل تلویحاً می‌گوید که حوّا و در واقع همهٔ انسان‌ها،‏ بدون حکمرانی و قانون‌گذاری خدا وضعیت بهتری خواهند داشت.‏ در این مورد هم یَهُوَه می‌دانست که برای ثابت شدن این موضوع باید اجازه دهد که شیطان ادعای خود را ثابت کند.‏ پس خدا به شیطان اجازه داده که برای مدتی بر دنیا تسلّط داشته باشد.‏ در واقع سختی و مصیبت‌های دنیا به همین دلیل است،‏ چون حالا نه خدا،‏ بلکه شیطان حکمران واقعی این دنیاست.‏ * اما در کنار این،‏ خبر خوشی هم هست.‏

لیلا:‏ چه خبر خوشی؟‏

میشل:‏ کتاب مقدّس این دو حقیقت زیبا را در مورد خدا می‌گوید.‏ اول،‏ این که وقتی ما با سختی روبرو می‌شویم،‏ یَهُوَه خدا به فکر ماست.‏ مثلاً،‏ به گفتهٔ داوود،‏ پیامبر خدا در مزمور ۳۱:‏۷ توجه کنید.‏ داوود در زندگی‌اش با مشکلات زیادی روبرو شد،‏ اما ببینید در دعا به خدا چه می‌گوید.‏ می‌توانید لطفاً این آیه را بخوانید؟‏

لیلا:‏ بله،‏ «محبت تو مایهٔ شادی و سرور من خواهد بود،‏ زیرا که مصیبت مرا دیده‌ای و از تنگیهای جانم نیک آگاهی.‏»‏

میشل:‏ با این که داوود سختی و مصیبت‌های زیادی کشید.‏ اما دانستن این که خدا دیده است که او چه سختی‌هایی کشیده،‏ به او دلگرمی می‌داد.‏ شما از دانستن این که یَهُوَه خدا از همه چیز آگاه است و ما را می‌فهمد چه احساسی دارید؟‏ این که حتی دردهای عاطفی ما را می‌داند،‏ دردهایی که شاید دیگران کاملاً آن‌ها را درک نکنند؟‏

لیلا:‏ برای من هم دلگرم‌کننده است.‏

میشل:‏ دومین حقیقت زیبا این است که خدا اجازه نمی‌دهد ما تا ابد سختی بکشیم.‏ کتاب مقدّس گفته است که به زودی به حکمرانی ظالمانهٔ شیطان پایان می‌دهد.‏ همین طور تمامی تأثیرات هر بدی‌ای که روی داده پاک می‌کند،‏ از جمله درد و سختی‌ای که شما و مادرتان می‌کشید.‏ اگر بخواهید هفتهٔ دیگر به شما نشان می‌دهم که چرا می‌توان مطمئن بود که خدا به زودی به همهٔ سختی‌های ما پایان می‌دهد.‏ *

لیلا:‏ بله خوشحال می‌شوم.‏

آیا می‌خواهید در مورد موضوعی خاص از کتاب مقدّس اطلاعات بیشتری کسب کنید؟‏ آیا از میان اعتقادات شاهدان یَهُوَه موضوعی وجود دارد که نسبت به آن کنجکاو باشید و بخواهید در مورد آن بیشتر بدانید؟‏ اگر چنین است آنان خوشحال خواهند شد که با شما در این زمینه صحبت کنند.‏

^ بند 26 مکاشفه ۱۲:‏۹ ملاحظه شود.‏

^ بند 61 برای اطلاعات بیشتر به فصل ۹ کتاب آشنایی با تعالیم کتاب مقدّس چاپ شاهدان یَهُوَه مراجعه کنید.‏