تَثنیه ۳‏:‏۱‏-‏۲۹

  • پیروزی بر عوج،‏ پادشاه باشان ‏(‏۱-‏۷‏)‏

  • تقسیم زمین‌های شرق رود اردن (‏۸-‏۲۰‏)‏

  • به یوشَع گفته می‌شود که نترسد (‏۲۱،‏ ۲۲‏)‏

  • موسی نباید به سرزمین موعود داخل شود (‏۲۳-‏۲۹‏)‏

۳  ‏«بعد تغییر مسیر دادیم و از راهی که به باشان می‌رفت به سفرمان ادامه دادیم.‏ عوج،‏ پادشاه باشان با تمام لشکرش* برای جنگ با ما به اِدرِعی آمد.‏ ۲  پس یَهُوَه به من گفت:‏ ‹از او نترس،‏ چون من او و همهٔ لشکرش* را تسلیم تو خواهم کرد و سرزمینش را به دست تو خواهم داد.‏ تو باید همان کاری را که با سیحون،‏ پادشاه اَموریان که در حِشبون ساکن بود کردی،‏ با او هم بکنی.‏› ۳  بنابراین یَهُوَه خدای ما،‏ عوج را که پادشاه باشان بود با تمام لشکرش* به دست ما تسلیم کرد و ما شروع به کشتن آن‌ها کردیم،‏ طوری که حتی یک نفر از آن‌ها هم زنده نماند.‏ ۴  بعد،‏ تمام شهرهای عوج را تصرّف کردیم؛‏ هیچ شهری نماند که از آن‌ها نگرفته باشیم؛‏ کلاً ۶۰ شهر در ناحیهٔ اَرجوب،‏ یعنی در قلمروی عوج در باشان بود که همهٔ آن‌ها را تصرّف کردیم.‏ ۵  همهٔ آن شهرها با دیوارهای بلند و دروازه‌های پشت‌بنددار محافظت می‌شد.‏ علاوه بر آن‌ها تعداد زیادی روستای بی‌حصار را هم تصرّف کردیم.‏ ۶  همان طور که تمام شهرهای سیحون،‏ پادشاه حِشبون را نابود کردیم،‏ همهٔ آن شهرها را هم نابود کردیم؛‏ هر شهر را با ساکنانش چه مرد،‏ چه زن و چه کودک کاملاً از بین بردیم.‏ ۷  ولی همهٔ دام‌ها و غنایمی را که از تصرّف شهرها به دست آورده بودیم،‏ برای خودمان نگه داشتیم.‏ ۸  ‏«در آن وقت،‏ ما تمام سرزمین‌های دو پادشاه اَموری را تصرّف کردیم،‏ یعنی مناطق ناحیهٔ اردن از درّهٔ* اَرنون تا کوه حِرمون.‏ ۹  ‏(‏صیدونیان به کوه حِرمون،‏ سیریون می‌گفتند و اَموریان به آن سِنیر می‌گفتند.‏)‏ ۱۰  به علاوه،‏ ما تمام شهرهای آن فَلات،‏* تمام سرزمین جِلعاد و تمام سرزمین باشان را تا سَلِخه و اِدرِعی که از شهرهای قلمروی عوج،‏ پادشاه باشان بودند تصرّف کردیم.‏ ۱۱  ‏(‏عوج،‏ پادشاه باشان آخرین بازماندهٔ رِفائیان بود.‏ تابوت* او از آهن* ساخته شده بود و هنوز در شهر رَبّه،‏ یکی از شهرهای عَمّونیان قرار دارد.‏ طول آن طبق واحد اندازه‌گیری رایج،‏* چهار متر* و عرضش یک متر و ۸۰ سانتی‌متر* است.‏)‏ ۱۲  ما در آن موقع این زمین‌ها را تصرّف کردیم:‏ نواحی شمال عَروعیر که کنار درّهٔ* اَرنون است و نصف منطقهٔ کوهستانی جِلعاد.‏ من شهرهای آن نواحی را به نوادگان رِئوبین و نوادگان جاد دادم.‏ ۱۳  تمام سرزمین باشان را که در قلمروی حکمرانی عوج بود و بقیهٔ منطقهٔ جِلعاد را به نصف طایفهٔ مَنَسّی دادم.‏ تمام نواحی اَرجوب که جزو باشان است،‏ به سرزمین رِفائیان معروف بود.‏ ۱۴  ‏«یائیر،‏ پسر مَنَسّی تمام نواحی اَرجوب را تا مرز جِشوریان و مَعَکیان گرفت و اسم خودش را روی آن روستاها که در باشان است گذاشت.‏ بنابراین اسم آن روستاها تا امروز حَووت‌یائیر* است.‏ ۱۵  جِلعاد را به ماخیر دادم.‏ ۱۶  به نوادگان رِئوبین و نوادگان جاد هم سرزمینی از جِلعاد تا درّهٔ اَرنون دادم.‏ (‏مرز سرزمین آن‌ها وسط آن درّه است.‏)‏ این زمین‌ها را هم به آن‌ها دادم:‏ از درّهٔ اَرنون تا یَبّوق که مرز عَمّونیان است،‏ ۱۷  عَرَبه و نواحی شرقی رود اردن از دریاچهٔ کِنِرِت* تا دریای عَرَبه یا همان دریای نمک* که در دامنه‌های کوه پیسگه در شرق قرار دارد.‏* ۱۸  ‏«بعد این فرمان را به شما* دادم:‏ ‹یَهُوَه خدایتان این سرزمین را به شما داده است تا ملک شما باشد.‏ همهٔ مردان دلاور شما باید مسلّح شوند و جلوتر از برادرانتان یعنی اسرائیلیان به آن طرف رود اردن بروند.‏ ۱۹  فقط زنان،‏ فرزندان و همین طور دام‌هایتان که می‌دانم تعدادشان زیاد است می‌توانند در آن شهرها که به شما داده‌ام بمانند،‏ ۲۰  تا این که یَهُوَه برادرانتان را مثل شما در جایی امن مستقر کند.‏* وقتی آن‌ها سرزمینی را که یَهُوَه خدایتان می‌خواهد در آن طرف رود اردن به آن‌ها بدهد تصرّف کردند،‏ هر کدام از شما می‌تواند به ملکی که به او داده‌ام برگردد.‏›‏ ۲۱  ‏«در آن وقت به یوشَع این فرمان را دادم:‏ ‹تو به چشم خودت دیدی که یَهُوَه خدایت با آن دو پادشاه چه کار کرد.‏ یَهُوَه با همهٔ پادشاهانی که شما در آن طرف رود اردن به جنگ آن‌ها می‌روید،‏ همین کار را خواهد کرد.‏ ۲۲  نباید از آن‌ها بترسید،‏ چون یَهُوَه خدایتان برای شما می‌جنگد.‏›‏ ۲۳  ‏«بعد من به یَهُوَه التماس کردم و گفتم،‏ ۲۴  ‏‹ای یَهُوَه حاکم متعال،‏ تو تا الآن فقط گوشه‌ای از عظمت و قدرت بی‌نظیرت را به خادمت نشان داده‌ای.‏* واقعاً کدام خدایی در آسمان یا روی زمین هست که بتواند مثل تو چنین اعمال عظیمی انجام دهد؟‏ ۲۵  لطفاً اجازه بده به آن طرف رود اردن بروم و آن سرزمین حاصلخیز و خوب،‏ رشته‌کوه‌های زیبایش و لبنان را ببینم.‏› ۲۶  ولی یَهُوَه به من این اجازه را نداد،‏ چون به خاطر شما هنوز از دست من به‌شدّت عصبانی بود.‏ یَهُوَه به من گفت،‏ ‹به اندازهٔ کافی شنیدم!‏ دیگر دربارهٔ این موضوع با من صحبت نکن.‏ ۲۷  به بالای کوه پیسگه برو و از آنجا به سمت غرب،‏ شمال،‏ جنوب و شرق نگاه کن و آن سرزمین را به چشم خودت ببین،‏ اما به تو اجازه نمی‌دهم که از رود اردن بگذری.‏ ۲۸  یوشَع را جانشین خودت کن؛‏ او را تشویق و تقویت کن،‏ چون اوست که این قوم را به آن طرف رود اردن هدایت خواهد کرد تا سرزمینی را که تو می‌بینی،‏ به تصرّف خودشان درآورند.‏›‏* ۲۹  همهٔ این‌ها زمانی اتفاق افتاد که ما در درّهٔ مقابل بِیت‌فِعور ساکن بودیم.‏

پاورقی‌ها

یا:‏ «قومش.‏»‏
یا:‏ «قومش.‏»‏
یا:‏ «قومش.‏»‏
یا:‏ «وادی.‏»‏
یا:‏ «دشت منطقهٔ کوهستانی.‏»‏
تحت‌اللفظی:‏ «۴ ذراع.‏» رجوع به ضمیمهٔ ب۱۴.‏
تحت‌اللفظی:‏ «۹ ذراع.‏» رجوع به ضمیمهٔ ب۱۴.‏
تحت‌اللفظی:‏ «طبق ذراع رایج.‏»‏
یا احتمالاً:‏ «سنگ بازالْت سیاه.‏»‏
یا:‏ «تخت؛‏ بستر.‏»‏
یا:‏ «وادی.‏»‏
یعنی:‏ «روستاهای چادرنشین یائیر.‏»‏
همان دریاچهٔ جِنیسارِت یا دریای جلیل.‏
همان دریای مرده.‏
رجوع به نقشه‌های ضمیمه‌های ب۴ و ب۶.‏
در اینجا موسی با نوادگان رئوبین و نوادگان جاد و نصف طایفهٔ مَنَسّی صحبت می‌کند.‏
یا:‏ «به برادرانتان مثل شما آرامش دهد.‏»‏
یا:‏ «تو نشان دادن عظمت و دست قدرتمندت را به خادمت شروع کرده‌ای.‏»‏
یا:‏ «به میراث ببرند.‏»‏