اِرْمیا ۱‏:‏۱‏-‏۱۹

  • اِرْمیا پیامبر می‌شود ‏(‏۱-‏۱۰‏)‏

  • رؤیای درخت بادام ‏(‏۱۱،‏ ۱۲‏)‏

  • رؤیای دیگ جوشان ‏(‏۱۳-‏۱۶‏)‏

  • اِرْمیا برای انجام مأموریتش تقویت می‌شود ‏(‏۱۷-‏۱۹‏)‏

۱  این کتاب شامل گفته‌های اِرْمیا* پسر حِلقیاست.‏ اِرْمیا یکی از کاهنان شهر عَناتوت + در سرزمین بنیامین بود.‏ ۲  در سال سیزدهم حکمرانی یوشیا + که پسر آمون + و پادشاه یهودا بود،‏ پیام یَهُوَه به اِرْمیا رسید.‏ ۳  همین طور،‏ خدا پیام‌های دیگری به اِرْمیا داد.‏ این پیام‌ها از زمان یِهویاقیم + که پسر یوشیا و پادشاه یهودا بود تا پایان یازدهمین سال حکمرانی صِدِقیا + که پسر یوشیا و پادشاه یهودا بود،‏ به اِرْمیا رسید.‏ در ماه پنجم همان سال بود که ساکنان اورشلیم به بابِل تبعید شدند.‏+ ۴  یَهُوَه این پیام را به من داد و گفت:‏ ۵  ‏«من تو را قبل از این که در رَحِم مادرت شکل بدهم می‌شناختم،‏+و قبل از این که به دنیا بیایی،‏ تو را انتخاب* کردم + تا در بین ملت‌ها پیامبر من باشی و مأموریت مقدّسی را انجام دهی.‏»‏ ۶  اما من گفتم:‏ «ای وای!‏ ای یَهُوَه حاکم متعال،‏ من نمی‌دانم که چطور باید صحبت کنم،‏+ چون خیلی جوانم.‏»‏+ ۷  یَهُوَه به من گفت:‏ ‏«نگو که خیلی جوانی،‏ چون هر جا که تو را بفرستم،‏ باید بروی،‏و هر چه که به تو فرمان دهم،‏ باید به مردم بگویی.‏+ ۸  از ظاهر آن‌ها نترس،‏ چون من که یَهُوَه هستم،‏ این را به تو می‌گویم،‏+‏‹من با تو هستم و تو را نجات می‌دهم.‏›»‏+ ۹  آن وقت،‏ یَهُوَه دستش را دراز کرد و لب‌هایم را لمس کرد.‏+ بعد یَهُوَه گفت:‏ «من کلامم را در دهانت گذاشتم!‏+ ۱۰  امروز این مأموریت را به تو می‌دهم که به ملت‌ها و مملکت‌ها هشدار دهی.‏ همین طور به تو اختیار می‌دهم که ریشه‌کن و سرنگون کنی،‏ ویران و واژگون کنی و بسازی و بکاری.‏»‏+ ۱۱  بعد یَهُوَه به من گفت:‏ «اِرْمیا،‏ نگاه کن!‏ چه می‌بینی؟‏» گفتم:‏ «یک شاخهٔ درخت بادام!‏»‏* ۱۲  یَهُوَه به من گفت:‏ «درست دیدی،‏ چون من همیشه بیدار و هوشیارم تا کلامم به انجام رسد.‏»‏ ۱۳  یَهُوَه باز به من گفت:‏ «حالا چه می‌بینی؟‏» جواب دادم:‏ «در شمال،‏ دیگی در حال جوشیدن* می‌بینم که دهانه‌اش به سمت این سرزمین است.‏» ۱۴  بعد یَهُوَه به من گفت:‏ ‏«مصیبتی از شمال خواهد آمد،‏و همهٔ ساکنان این سرزمین دچار آن خواهند شد.‏+ ۱۵  من که یَهُوَه هستم،‏ همهٔ خاندان‌های مملکت‌های شمالی را به اورشلیم احضار می‌کنم.‏+وقتی آن‌ها بیایند،‏هر کدام تخت فرمانروایی‌اش را در آنجا کنار دروازه‌های اورشلیم برپا می‌کند،‏+و به تمام دیوارهای اطراف آن،‏و به همهٔ شهرهای یهودا حمله خواهد کرد.‏+ ۱۶  من قومم را به خاطر همهٔ کارهای شریرانه‌شان مجازات می‌کنم،‏چون مرا ترک کرده‌اند.‏+آن‌ها به خدایان دیگر قربانی* تقدیم می‌کنند،‏+و بت‌هایی را که به دست خودشان ساخته‌اند می‌پرستند.‏*+ ۱۷  اما تو ای اِرْمیا،‏ آماده شو!‏*بلند شو و هر چه به تو فرمان می‌دهم،‏ به آن‌ها بگو.‏ از آن‌ها نترس،‏+وگرنه کاری می‌کنم که در حضور آن‌ها به وحشت بیفتی.‏ ۱۸  من امروز تو را مثل شهری حصاردار و ستونی آهنی و دیوارهای مسی قوی کرده‌امتا در این سرزمین شکست نخوری،‏+و بتوانی در مقابل پادشاهان یهودا و امیرانش،‏و در مقابل کاهنانش و مردم این سرزمین مقاومت کنی.‏+ ۱۹  آن‌ها به جنگ تو خواهند آمد،‏ اما تو را شکست نخواهند داد،‏چون من که یَهُوَه هستم،‏ این را به تو می‌گویم:‏‏‹من با تو هستم + و تو را نجات می‌دهم.‏›»‏

پاورقی‌ها

احتمالاً یعنی:‏ «یَهُوَه سرافراز می‌کند.‏»‏
یا:‏ «تقدیس.‏»‏
تحت‌اللفظی:‏ «کسی که در حال بیدار شدن است.‏»‏
منظور دیگی با دهانهٔ گشاد است که روی آتش گذاشته می‌شد.‏
یا:‏ «سجده می‌کنند.‏»‏
یا:‏ «بخور.‏»‏
تحت‌اللفظی:‏ «کمرت را ببند.‏»‏